سیدکاظم رشتی، رهبر شیخیه
طاهره در کودکی حافظ قرآن بود و به حل مسائل فقهی علاقه نشان میداد.۴۵ او توانست تحصیلاتی عالی نزد پدر و مادرش۴۶ و همچنین سایر اعضا خانواده داشته باشد.۴۷ طاهره همچنین در مدرسه و مسجد صالحیه که مؤسس آن پدر وی ملا محمد صالح برغانی قزوینی بود به تحصیل پرداخت. این مدرسه و مسجد در محله قملاق قرار دارد و از لحاظ وسعت در آن زمان کمنظیر بوده است و هفتصد تن از طلاب علوم دینیه در آن به تحصیل اشتغال داشتند. بانوان نیز در بخش مربوط به خود به کسب معارف اسلامی میپرداختند. طاهره نیز اغلب به این مدرسه میرفت و علاوه بر تحصیل علم نزد پدر خود، با دیگر استادان و شاگردان مرد و زن مدرسه به بحث میپرداخت.۴۸ طاهره دو سال در این مدرسه تحصیل کرد. این مدرسه تا زمان مشروطیت رونق بسیاری داشت و از جمله مدارسی بود که هم قسمت آقایان داشت و هم قسمت بانوان.۴۹
طاهره ادبیات و شعر فارسی را نزد مادر خود و فقه، اصول، حدیث و تفسیر را نزد پدر، برادر (عبدالوهاب) و عمویش (شهید ثالث) فراگرفت. وی همچنین فلسفه، حکمت و عرفان را نزد دو تن از پسرعموهای پدرش آموخت. منابع اسلامی، بلاغت و فصاحت کلام وی را تأئید کردهاند.۵۰ پدر طاهره اهمیت زیادی به تحصیلات وی نشان میداد. عباس افندی در تذکره الوفا به این موضوع اشاره کرده و به نقل از پدر طاهره میگوید اگر این دختر پسر بود خاندان مرا روشن مینمود و جانشین من میگشت.۵۱ در مقطعی از زمان طاهره تصمیم گرفت تا با مراجع شیعه مکاتبه کند و از آنان اجازه اجتهاد بگیرد. از نوشتههای خود او چنین برمیآید که مجتهدان شیعه در عین حال که طاهره را دارای شرایط اجازه اجتهاد میدانستند، اعطای اجازه به یک زن را خلاف عرف میدانستند.۵۲
طاهره چه بطور مستقل و یا آنطور که گفتهشدهاست تحت تأثیر پسر داییاش ملاجواد ولیانی و یا عمویش ملامحمدعلی، به شیخیه گرایش پیدا کرد.۵۳ پس از ازدواج، او مشتاقانه دروس شیخ احمد احسایی (مؤسس مکتب شیخیه که عموی کوچکترش ملامحمدعلی برغانی نیز به او گرایش داشت)۵۴ را دنبال میکرد. شیخ احمد کسی بود که شوهر و پدرشوهر طاهره بر سر مسایل اعتقادی با وی در تقابل بودند.۵۵ مبنای اعتقادی شیخیه چهار اصل توحید، نبوت، امامت و رکن رابع بود. آنان معاد و عدل را در زمره اصول دین نمیشمردند و در عوض به رکن رابع یا باب امام دوازدهم شیعیان اعتقاد داشتند و رکن رابع را رابط میان امام دوازدهم شیعیان و مردم میدانستند.۵۶ ملا محمد علی برغانی گرایش زیادی به شیخیه داشت، و بعد از سید کاظم رشتی بر طبق ادعای باب در کتاب قیوم الاسماء که خود را باب امام دوازدهم شیعیان خوانده بود به او ایمان آورد. اشراق خاوری در مائده آسمانی به نقل از میرزا حسین علی نوری میگوید که ملا محمد علی بعد از ادعای قائمیت باب از اعتقاد خود دست کشید و به گوشه گیری گروید.۵۷
اقامت در عراق
طاهره اندکی پس از ازدواج و به همراه همسرش برای سیزده سال به کربلا و نجف رفت و تحصیلات در زمینه فقه، کلام و سایر علوم دینی را دنبال نمود.۵۸ او موفق شد در کربلا در محضر سیدکاظم رشتی تدریس نموده و در سال ۱۸۴۱ به همراه همسر و خانودهاش به قزوین بازگردد.۵۹ در طول این مدت، همسرش به تحصیل نزد ملامحمدباقر قزوینی از روحانیون اصولی میپرداخت و طاهره به شیخیه گرایش داشت.۶۰ در بازگشت به قزوین این دو از یکدیگر جدا شده و پس از وقفهای سه ساله، در سال ۱۸۴۴ طاهره به همراه خواهر و شوهرخواهرش به کربلا بازگشتهاند.۶۱
در طول این سه سال، طاهره افکار جدید شیخی را بهصورت علنی تبلیغ میکرد. همین باعث شده بود تا همسر، عمو و پدرش او را به خاطر گرایشش به شیخیه سرزنش کرده و او را از مطالعه بیشتر افکار شیخی برحذر بدارند. به نظر میرسد او نیز ابتدا از حمایت عموی کوچکترش ملاعلی و بعدتر از حمایت شوهرخواهرش ملامحمدعلی قزوینی (که بعدها یکی از حروف حی شد) برخوردار بودهاست.۶۲ طاهره بعد از شیخ احمد احسایی، با جانشین او سید کاظم رشتی، رهبر شیخیه مکاتبه داشت.۶۳ در همین مکاتبات بود که به وسیله او به «قرهالعین» ملقب شد. سیدکاظم رشتی سخت تحت تأثیر استعداد این زن جوان قرار گرفت. از طرفی او خوشحال بود که در میان خانواده برغانی (که شیخیه را تکفیر کرده بودند) بهجز ملاعلی هواداری دیگر نیز یافتهاست.۶۴
در این میان طاهره تصمیم گرفت با خواهر و شوهرخواهرش دوباره به کربلا بازگردد. ملاصالح نتوانست او را از تصمیم خود بازگرداند. از سوی دیگر ملا صالح هرگز فتوای تکفیر شیخیه توسط برادرش را تأیید نکرده بود.۶۵ بنابراین سفر دوم طاهره به کربلا در حدود سال ۱۸۴۳ انجام شد.۶۶ ولی سیدکاظم رشتی حدوداً ۱۰ روز پیش از رسیدن طاهره به کربلا درگذشته بود۶۷ و طاهره با حمایت بیوه سید کاظم رشتی، اجازه یافت که به تدریس شاگردان سیدکاظم از پس پرده بپردازد
گرویدن به باب
سید علیمحمد شیرازی مشهور به باب
لوح حروف حی به خط سید علیمحمد باب
منابع اولیه موجود، در مورد سالهای بعدی زندگی طاهره متناقض هستند. بیشتر منابع چنین مینویسند که طاهره زمانی که احتمالاً از طریق ملا علی بسطامی اخبار دعوت سیدعلی محمد باب را شنید، در کربلا حاضر بود.۶۹ اما طاهره در نامهاش به پسر داییاش ملا جواد ولیانی تأکید کردهاست که او زمانی که در قزوین بوده، در مورد ظهور باب شنیدهاست. به گفته دنیس مکایون طاهره احتمالاً اندکی پس از این و همزمان با آمدن ملا علی بسطامی به کربلا برگشتهاست.۷۰ در منزل سید کاظم هرساله مراسم روضه خوانی به مناسبت محرم برپا میشده است. طاهره در زمان سکونتش در کربلا و پس از مرگ سید کاظم، در ماه محرمی، مراسم عزاداری امام سوم شیعیان را تعطیل کردند زیرا که با شب تولد باب قرین شده بود و به جای آن مراسم حنا بندان راه انداخته، لباسهای رنگین پوشیدند.۷۱۷۲ باب در رساله بین الحرمین مطرح میکند که در شب اول محرم باید لباس حزن پوشید. بهاءالله نیز در زیارت نامه سیدالشهداء عنوان میکند که لباسهای سرخ و سفید خود را به سیاه بدل کنید.۷۳
به گفته ادوارد براون، طاهره در زمانی که در کربلا مشغول تدریس بود، عریضهای به شیعه کامل یا همان رکن چهارم ناشناس نوشت و آن را به ملاحسین بشرویه که از شاگردان برجستهٔ سیدکاظم رشتی بود، سپرد. وی همچنین از ملاحسین خواست تا هرگاه به «رکن چهارم» دست یافت، بدون تأمل این عریضه را تقدیم او کند. شش ماه بعد از درگذشت سیدکاظم رشتی، ملاحسین بشرویه به شیراز رسید و با سیدعلیمحمد شیرازی ملاقات کرد. باب نیز کتاب قیوم الاسماء خود را به او عرضه میکند و به این وسیله ملا حسین او را شایستهٔ احراز مقام «شیعهٔ کامل» دیده و به جرگهٔ مریدان او درمی آید. اشراق خاوری در کتاب رحیق مختوم به نقل از کتاب قیوم الاسماء باب، مینویسد: به درستی که خدا مقدّر کرده است که این کتاب را در تفسیر نیکوترین داستانها (سورهٔ یوسف) از نزد محمد فرزند حسن فرزند علی فرزند محمد فرزند علی فرزند موسی فرزند جعفر فرزند محمد فرزند علی فرزند حسین فرزند علی بن ابی طالب بر بنده اش خارج سازد تا از نزد ذکر (یکی از القاب باب) حجت رسانندهٔ خدا بر اهل عالم باشد. ۷۴ مازندرانی بیان میدارد که باب در اولین کتاب آیات خود، یعنی شرح سورهٔ یوسف، ندا به عنوان بابیت مرتفع نمود.۷۵ ملا حسین همچنین نامهٔ از پیش نوشته شدهٔ قرهالعین را به علی محمد شیرازی تقدیم میکند. باب نیز طاهره را در زمرهٔ حروف حی یا هجده نفر اولی که او را «باب» ارتباط با امام غایب میشناختند، محسوب میکند.۷۶۷۷۷۸ او همچنین نخستین زنی بود که به علی محمد شیرازی گروید.۷۹ باب در آن زمان تنها ادعای بابیت امام دوازدهم شیعه را آشکار کرده بود.۸۰
بهائیان معتقدند که او از طریق رؤیای صادقه به سید علیمحمد باب ایمان آورده است. در این راستا، ملا علی بسطامی در عراق به دیدار طاهره میرود. او تفسیر سوره یوسف یا قیوم الاسماء را به طاهره میدهد. طاهره یکی از جملاتی که در خواب دیده بود را در آن کتاب میبیند و لذا به باب ایمان میآورد. از میان ۱۸ حروف حی که به عنوان ۱۸ مؤمن اولیه به باب بودند، ۱۷ نفر آنها از طریق خواب به باب ایمان آوردند.۸۱ به هرحال، طاهره هیچگاه تا پایان عمر، علیمحمد باب را از نزدیک ندید.۸۲
در مقابل دیدگاه اکثریت در مورد گرویدن طاهره به آئین باب، دیدگاه اقلیتی وجود دارد که ضمن تأئید گرایش قرةالعین به شیخیه، بابی بودن او را مردود میدانند. جمعی از اعضای خانواده و بازماندگان وی و همچنین چندتن از شخصیتهای دینی بر این نظرند که مورخان مستقل آن دوره به واسطه جّو مذهبی و سیاسی حاکم بر محیط، سکوت اختیار کردند و مورخان نزدیک به حکومت قاجاریه، دیدگاههای رسمی حکومت را به عنوان واقعیت منعکس کردند.۸۳ زینب، تنها دختر طاهره که در تمام سفرها وی را همراهی کرد و در دوران حبس او در تهران تا زمان اعدام با وی در ارتباط بود، بر درگذشت مادرش به مذهب شیعه تأکید کردهاست.نیازمند منبع همچنین شیخ ابراهیم، پسر بزرگ وی نیز او را مسلمان دانسته و به عبادات اسلامی او در زندان خانگی پیش از اعدام استناد نمودهاست.۸۴ مارتا روث و میرزا حسین همدانی از نارضایتی پدر طاهره از گرویدن به باب سخن گفتهاند. به گفته آنها، پدر طاهره بارها کوشید که او را از گرویدن به باب منصرف کند اما هیچگاه موفق نشد. همواره به طاهره میگفت تو با این وسعت فضل و شدّت ذکاء اگر خود ادّعا میکردی من میپذیرفتم. متأسّفم که از این پسر شیرازی تبعیّت کردهای.۸۵۸۶
حضور در کربلا، کاظمین و بغداد
به گفته افسانه نجمآبادی او به تدریج رهبر شیخیه اقلیت شد که سرانجام به جنبش سید علیمحمد باب پیوستند.۸۷ لاوسون نیز بر رهبری او بر شیخیه در عتبات تأکید کردهاست.۸۸ اکثریت شیخیه پیرو محمدکریمخان کرمانی شدند و از پیروی سید علیمحمد باب خودداری کردند.۸۹ در کربلا طاهره بهعنوان نماینده رسمی بابیان درآمد و خود باب در بیش از یک نامه این نقش طاهره را تأیید کرد. بهگفته دنیس مکایون عملکرد طاهره در این نقش باعث برانگیختن سوظنها و دشمنیهایی علیه بابیان شد. همچنین در دوران فعالیت طاهره در کربلا انشقاق و جدایی بین پیروان باب در کربلا پیش آمد. از مهمترین آنها انشقاقی بود که بین طاهره و طرفدارانش از یک طرف و ملااحمد معلم حصاری و پیروانش از سوی دیگر بهوجود آمد. ملااحمد دلیل مخالفتش را با طاهره، بدعتهای نادرستی عنوان میکرد که بهگفته او توسط طاهره در تعالیم باب بوجود آمدهاست.۹۰
دکتر الوردی در کتاب لمحات خود مینویسد با بازگشت طاهره از کاظمین (که مدت ۶ ماهی در آنجا به سربرد) به کربلا در سال ۱۸۴۷ میلادی، وی دیگر طریق تقیه را کنار نهاد و به تبلیغ آشکار پرداخت. در این میان شکافی بین بابیان ایجاد شد. عدهای طرفداران طاهره بودند که به قرتیه شهرت یافتند. در میان قرتیه ملاّ باقر تبریزی یکی از حرف حی دیده میشد.۹۱ گروه دیگر با شیوه طاهره در ابلاغ جهری آئین باب موافقت نداشتند. این گروه به طرفداری از ملاّ احمد خراسانی (حصاری) که سرپرست خانه جناب سیّد کاظم رشتی بود پرداختند.۹۲ نظر دکتر الوردی مبنی بر دوگروه شدن بابیان مستند به دو مدرک است. اول کتاب عقاید الشیخیه که ملا احمد حصاری مؤلف آن است و در آن از طاهره انتقاد کرده است و او را به جای بنت صالح، بنت طالح خوانده است. مدرک بعدی رساله شیخ سلطان کربلایی است. این رساله در جلد سوم کتاب ظهور الحق تألیف فاضل مازندرانی آمده است.۹۳ شیخ سلطان در این رساله از طاهره دفاع کرده است و با ملا احمد مخالفت نموده است.۹۴
طاهره در منزل رشتی برای سه گروه جلسات درس جداگانه تشکیل میداد. جلساتی که بر روی هر علاقهمندی باز بود. کلاسهایی مخصوص مردان بابی بود و همچنین کلاسی که مخصوص زنان بابی بود. علاوه بر اینها، طاهره جلساتی داشت که به خواص او تعلق داشت و در آنها تعالیم خاص شیخیه و بابیه را مطرح میکرد.۹۵ او در کربلا محبوبیت زیادی در میان شاگردان خود بهدستآورد.۹۶ طاهره همچنین به ترجمه کتاب قیوم الاسماء باب پرداخت و هر روز آن کتاب را در مدرس خویش تفسیر و تدریس میکرد.۹۷ این کتاب و دیگر کتب بابی خالی از خشونت نیست. به گفته کتاب حضرت طاهره، وی در بدشت فعالیت مسلحانه را بر اساس تعالیم کتاب قیوم الاسماء مجاز اعلام کرد.۹۸ همچنین میرزا حسین علی نوری در کتب مختلف به این مسئله اشاره کرده است. از جمله در کتاب مجموعه الواح میگوید به یاری باری شمشیرهای برنده حزب بابی بگفتار نیک و کردار پسندیده به غلاف راجع، لازال اخیار بگفتار، حدائق وجود را تصرّف نمودند.۹۹ در ادامه به برخی از تعالیم بابی از جمله زدن گردنها، سوزاندن کتابها غیر از منطوق بیان، قتلعام غیر بابیها در صورت عدم ایمان و غیره اشاره میکند.۱۰۰ ابوالفضل گلپایگانی نیز در کشف الغطاء خود خطاب به مستر بروان همین تعالیم باب مانند زدن گردنها و سوزاندن کتابها را به چالش میکشد.۱۰۱ عباس افندی نیز در مکاتیب خود به این گونه اعمال خشونت آمیز بابیان اشاره کرده است.۱۰۲ میرزا حسین علی نوری همچنین در جای دیگر بعد از اقدام بابیان به ترور ناصرالدین شاه، به انتقاد از این عمل و نوع رفتار همراه با خشونت آنها میپردازد.۱۰۳
در سال ۱۸۴۶ طاهره برای مدت ۶ ماه به کاظمین رفت و در آنجا به تدریس پرداخت. موژان مؤمن گزارش میکند که او در این شهر به فتوای خود که بر اثر اجازه علیمحمد باب بود، گاهی در گرما روبنده از صورت بر میگرفتهاست.۱۰۴ در سایر مواقع تدریس او به مردان از پس پرده انجام میشد.۱۰۵ گلپایگانی در کتاب کشف الغطاء مینویسدکه قرّةالعین در مجلس درس نزد دانش آموزان نقاب نمیپوشید و مکشوف الوجه در مجلس درس جالس میشد ولکن در مجالسُ آخری و حضور سائر علماء از پشت پرده با آنها سخن میگفت.۱۰۶ همچنین، طاهره در ماه محرم خشم مردم را با پوشیدن تعمدی لباسهای شاد و ظاهر شدن بینقاب به بهانه جشن تولد باب بر انگیخت.۱۰۷ در این میان گروهی از مردم به محل سکونت وی حمله کردند. حکومت عثمانی ناچار به مداخله شد و ابتدا وی را در کربلا در حبس خانگی نگه داشت. سپس وی را به بغداد اعزام نمود۱۰۸ طاهره سرانجام در اوایل سال ۱۸۴۷ میلادی در خانه شهابالدین آلوسی، مفتی اهل سنت بغداد در حبس خانگی قرار گرفت.۱۰۹۱۱۰ آلوسی از جمله کسانی بود که در مجلس محاکمه ملا علی بسطامی حضور داشت و فتوای تکفیر و اعدام او را امضاء کرده بود. ملا علی بسطامی کسی بود که کتاب قیوم الاسماء باب را در کربلا به طاهره داد و طاهره به واسطه آن کتاب و تعالیم موجود در آن به باب به عنوان رکن رابع ایمان آورد.۱۱۱ طاهره حدوداً سه ماه در منزل آلوسی به حبس گذراند. در این زمان طبق گزارش گلپایگانی در کشف الغطاء، طاهره به مباحثه با آلوسی میپرداخت. به نقل از خدمتکار آلوسی در یکی از مباحثات، وی به طاهره میگوید که ای قرّةالعین سوگند بر خداوند که من با تو هم مذهبم ولکن از شمشیرهای عثمانیان میترسم.۱۱۲ عباس افندی نیز به مباحثههای طاهره با آلوسی در تذکره الوفاء اشاره کرده است.۱۱۳
اخراج از عثمانی و بازگشت به ایران
در همین زمان فعالیتهای طاهره باعث آزردگی خانواده او در قزوین شده بود. همچنین کارهایی مانند کشف حجاب طاهره باعث رواج شایعاتی در مورد بیاخلاقیهای طاهره شده بود. در چنین موقعیتی پدر طاهره از طریق خویشاوندی در عراق، والی عراق را ترغیب نمود که طاهره را به ایران برگرداند.۱۱۴ اخراج طاهره از عراق، علل دیگری نیز دارد. به گفته دنیس مک ایون عملکرد طاهره باعث تفرقه میان بابیان و ایجاد درگیریها و جذب سؤ ظنهایی به بابیان شده بود.۱۱۵ مک ایون همچنین به حبس طاهره در کربلا و در بغداد در منزل آلوسی در مقاله خود پرداخته است.۱۱۶ مدتی بعد و در سال ۱۸۴۷ میلادی، طاهره به دستور حاکم عثمانی از عراق اخراج شد.۱۱۷ او قصد داشت مستقیم به تهران و نزد شاه برود و بخت خود را برای دعوت او به آئین خود آزمایش کند؛ ولی پدرش متوجه شد و کسانی را به استقبال او فرستاد تا از میانه راه او را به قزوین باز گردانند.۱۱۸
سفر طاهره از عراق تا قزوین حواشی زیادی داشت. او به هر آبادیای میرسید شروع به تبلیغ آئین باب میکرد. در کرند غرب حدود ۱۲۰۰ نفر به او پیوستند. در کرمانشاه، همسر حاکم این شهر پیرو او شد.۱۱۹ او برای مدت ۴۰ روز، با روحانیون این شهر مناظره کرد. در شهر صحنه اهل حق استقبال زیادی از او کردند.۱۲۰ در همدان طاهره موفق شد ملاقاتهایی را با برخی روحانیون و زنان شاخص شهر ترتیب دهد. بسیاری از گروندگان به آئین جدید در طول این سفر، از خاندان سلطنتی بودند.۱۲۱ در همدان مدتی در خانه پزشکی یهودی بنام عازار ساکن شد اما از ترس برنینگیختن شورشهای ضد یهودی بهخاطر پناه دادن یک خانواده یهودی به یک زن شورشی مسلمان، طاهره مجبور به ترک آن خانه شد.۱۲۲
بازگشت به قزوین
سرانجام طاهره پس از سه سال به قزوین بازگشت.۱۲۳ در قزوین پدر طاهره تلاش کرد تا وی را از آئین باب منصرف کرده و به خانه شوهر سابقش بازگرداند اما در این تلاش خود ناموفق ماند.۱۲۴ همچنین با بازگشت طاهره به قزوین، ملا محمد همسر طاهره نیز برای برگرداندن طاهره به زندگی مشترکش تلاش کرد. محمد حسینی به نقل از زرندی در کتاب حضرت طاهره مینویسد، ملا محمد به وسیله چندی از زنان پیغامی به همسرش فرستاد و درخواست کرد که به خانه او برگردد. طاهره در جواب همسرش میگوید: از قول من به آن نادان بیشعور بگویید، اگر در ادّعای قرابت و خویشاوندی بامن راه صداقت میپیمودی و علاقه قلبی واقعی داشتی در این مدّت که من در کربلا بودم لااقلّ بدیدن من میآمدی و در حین مسافرت از کربلا به ایران با من همراه میشدی.۱۲۵ پیاده راه میپیمودی و با کمال صمیمیّت کجاوه مرا محافظت میکردی و تمام راه را بخدمت من میپرداختی. آن وقت چون صمیمیّت تورا مشاهده مینمودم از خواب غفلت بیدارت میساختم و حقیقت امرالهی را برای تو شرح میدادم. حال که چنین نکردی و مدّت سه سال میگذرد که از هم جدا هستیم بهتر آنست که این مفارقت ابدی باشد. یعنی نه در این دنیا و نه در جهان دیگری برای ما ملاقات و اجتماع میسّر نشود. آری جدائی ما ابدی و مفارقت ما دائمی است. من از تو چشم پوشیدم و دیگر مورد اعتناء نخواهی بود.۱۲۶
دامنه اختلافات خانوادگی در میان خانواده برغانی به طاهره و شوهرش خاتمه نیافت. اختلاف میان ملاعلی (عموی کوچکتر طاهره که بابی شده بود) با برادران بزرگترش شدت یافته بود. شوهرخواهر طاهره و برادرش (که به تازگی او هم بابی شده بود) در سوی دیگر اختلافات بودند.۱۲۷ از طرفی با ورود طاهره به قزوین، درگیریهای عمومی نیز در این شهر فزونی یافت. اصولیها و در راس آنان خانواده پدری طاهره از تریبون منابر به تبلیغ وسیع علیه بابیها پرداختند و مردم را از معامله با آنان منع کردند. این احکام به تدریج منجر به درگیریهایی در بازار قزوین شد.۱۲۸ به تعبیر امانت جنگ حیدری و نعمتی در شهر قزوین حاکم شد.۱۲۹
ترور محمدتقی برغانی قزوینی
پرده مجلس ترور محمدتقی برغانی در هنگام عبادت. این نگاره هفت سال پس از ترور و در کتاب مجالس المتقین که به قلم شهید ثالث نوشته شده بود، انتشار یافت. به گفته موژان مؤمن، «بدون شک زنی که در سمت راست و بر بالای سر قاتل بیحجاب بوده و باده به دست دارد، نمادی از طاهره است»۱۳۰
اندکی بعد محمدتقی برغانی پدرشوهر سابق طاهره که رهبر مذهبی شهر شمرده میشد، در مسجد و هنگام عبادت مورد حمله قرار گرفت و کشته شد. قاتل یک فرد بابی بود به نام میرزا عبدالله که از شیراز به قزوین آمده بود. طبق گفته نبیل زرندی، میرزا عبدالله به عمل خود اعتراف میکند. او میگوید که خنجری از بازار تهیه کرده، به مسجد رفته و در وقت نماز به پشت گردن ملا محمد تقی برغانی فرو میکند.۱۳۱ میرزا عبدالله دستگیر و زندانی شد و پیش از قصاص به جرم خود اعتراف کرد. همچنین در قزوین شایع شد که طاهره در ترور عمویش دست داشته است. همسر سابق طاهره، ملا محمد تقی وی را متهم به صدور فرمان قتل کرد.۱۳۲۱۳۳حاکم قزوین او را زندانی کرد، ولی طاهره موفق شد با کمک زنان بابی دیگر، از زندان بگریزد و به تهران برود.۱۳۴ میرزا عبدالله نیز شبانه از زندان فرار کرد و به خانه رضا خان پسر میر آخور محمد شاه رفت. آن دو سپس به قلعه طبرسی رفتند و در آنجا به همراه بابیان دیگر در جنگ قلعه طبرسی شرکت کردند و هر دو آنها در آن جنگ کشته شدند.۱۳۵۱۳۶
اندکی بعد، طاهره در بدشت فعالیت مسلحانه را نیز مجاز اعلام کرد.۱۳۷ طاهره با مطالعه کتاب قیوم الاسماء که ملا علی بسطامی در کربلا به او تقدیم کرده بود به باب گروید. در تعالیم کتاب قیوم الاسماء مطالب متنوعی از مدل برخورد با غیر مؤمنین به باب آمده است.۱۳۸ از جمله باب بیان میدارد که مسئولیت او تسخیر حکومتهای سرزمین هاست.۱۳۹ عباس افندی در مکاتیب خود در مورد مدل برخود با غیر مؤمنین به باب میگوید: و در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق وهدم بقاع و قتلعام الامن آمن و صدق بود.۱۴۰ در این فراز عباس افندی اشاره میکند که در کل نوشتههای باب که به منطوق بیان معروف است، زدن گردنها و سوزاندن کتابهای و انهدام زیارتگاهها و کشتن همه غیر بابیها از جمله تعالیم این آئین بوده است. همین تعابیر در کتاب کشف الغطاء گلپایگانی که وی به دستور عباس افندی در جوابیه کتاب نقطه الکاف میرزا جانی کاشانی که بعدها توسط مستر بروان احیا شد، هم دیده میشود.۱۴۱۱۴۲ طبق گفته محمد حسینی در کتاب حضرت طاهره، وی در سفرهایش از عراق به ایران، در هر جایی به تبلیغ و تدریس کتاب قیوم الاسماء پرداخت.۱۴۳
در این میان، در اینکه طاهره در قتل عموی خود نقش داشته یا خیر نظرات متفاوتی وجود دارد. صبیر آفاقی دست داشتن او در هر گونه عمل خشونتآمیز علیه اعضای خانوادهٔ خود را نامحتمل دانسته است.۱۴۴ عباس امانت نیز هرگونه نقش یا اطلاع طاهره را در این ترور رد میکند،۱۴۵ ولی حمید دباشی نتیجهگیری امانت را «شتابزده» ارزیابی میکند. وی در ادامه میافزاید: «قرهالعین میتوانسته، به دلایلی کاملاً قابل توجیه برای هدف انقلابیاش، دستور ترور ملاتقی را، که مزاحمترین دشمن شیخیه و بابیه در قزوین بود، داده بوده باشد؛ ولی همانند هر ارتباط پنهانی دیگری در یک ترور سیاسی، هیچ راهی برای اطمینان له یا علیه آن وجود ندارد.»۱۴۶ شواهدی که شاید نشان از اطلاع پیشین طاهره از واقعه قتل عموی خود باشد را در کتب مختلفی میتوان مشاهده کرد. از جمله فاضل مازندرانی در ظهور الحق اشاره میکند که محمد تقی برغانی عموی طاهره بعد از چندین روز مباحثه با طاهره همچنان در مخالفت خود با طاهره جدی بود و در منابر مردم را از متابعت و پیروی ایشان ممانعت میفرمود تا آن که دو نفر ازپیروان شیخ احمد احسایی وسیدکاظم رشتی بر قتل او مصمم شدند و قبل از حدوث این حادثه جناب طاهره تمامی احباب و اصحاب را که در قزوین بودند امر به حرکت و مسافرت داده و همگی حرکت کردند.۱۴۷کواکب الدریه مشابه همین عبارات را آورده است.۱۴۸ ابوالفضل گلپایگانی در کشف الغطاء خود داستان روزهای قبل از آن واقعه را نیز نقل کرده است. وی اشاره میکند که طاهره از طریق پسری ده ساله به نام آقا محمد مصطفی البغدادی پیامهای خود را به پدر او به نام شبل منتقل میکرده است. روزی طاهره به محمّد مصطفی گفت که به اصحاب باقیمانده ابلاغ نماید که هر چه زودتر قزوین را ترک نموده عازم ارض مقدّس طهران شوند. یاران وی دستور او را تعبیر به مطلبی روحانی مینمایند و به سفر نمیروند. روز بعد طاهره پیام میفرستد که بابیان به قم روند. این بار نیز آنها تعبیر روحانی دیگری میکنند.۱۴۹ روز بعدی طاهره دستور خود را از طریق محمد مصطفی میرساند و بابیان را دستور میدهد که به مشهد بروند. این بار نیز یاران وی حرکت نمیکنند. تا این که روز بعد طاهره دستور قاطعی میدهد. گلپایگانی نقل میکند که طاهره دستور میدهد که مقام تاویل نیست البته سفر کنید زیرا امر عظیمی پیش خواهد آمد و تزلزل بزرگی ظاهر خواهد شد که جمیع قزوین از آن خواهد لرزید و خون همه شما ریخته خواهد شد.۱۵۰ گلپایگانی داستان را به این جمله ختم میکند: پس از تفرق آنها نزدیکی پانزده روز بیشتر نگذشت که حادثه قتل حاج ملا تقی عم قره العین پیش آمد و آشوب عظیمی که به آن انذار فرموده بود ظاهر شد.۱۵۱
فتحی میگوید، طاهره موفق شد با کمک زنان بابی دیگر، از زندان بگریزد و به تهران برود.۱۵۲ افندی در تذکره الوفا و زرندی در تاریخ نبیل مینویسند فردی به نام محمد هادی قزوینی بعد از دستگیری طاهره به خاطر اتهام به دست داشتن در قتل عموی خود به دستور میرزا حسین علی نوری از طهران به قزوین رفت و طاهره را شبانه از زندان فراری داد و به طهران و به منزل میرزا حسین علی نوری برد.۱۵۳۱۵۴ کواکب الدریه نام فرد دیگری به نام قلی را نیز در جریان فراری دادن طاهره از زندان ذکر کرده است.۱۵۵
گردهمایی بدشت
نوشتار اصلی: گردهمایی بدشت
در نوشتههای اولیه باب، بر ضرورت پیروی پیروان او از دستورهای دین اسلام -حتّی در مستحبات و نوافل- تأکید شده بود و شواهدی وجود دارد که بابیها، به همان اندازه که بعد تر مشهور به ردّ دین اسلام شدند، در این دوره معروف به پایبندی کامل به سنّتهای اسلامی بودند. با این حال عناصری در ادعای باب - به عنوان مدعی مأمور رسمی خدا- وجود داشت که این موضع محافظه کارانه باب را تهدید میکرد. به نظر میرسد طاهره پیش از حتّی خود باب به مفهوم قدرت بالا دستی باب در امور مذهبی دست یافته بود و آن را با ایدههایی که از شیخیه نشأت گرفته بودند پیوند داد. قرةالعین، شاید نیروی محرکه رویدادهای بدشت در سال ۱۸۴۸ میلادی بود.۱۵۶
به گفته ریچارد فولتز، این طاهره بود که در تهران به فکر تشکیل جلسهای با حضور همه بابیهای سرشناس افتاد. برجستگان بابی دعوت او را پذیرفتند و در ربیعالثانی سال ۱۲۶۴ هجری قمری و همزمان با محاکمه سیدعلیمحمد باب در آذربایجان، این اجتماع در روستای بَدَشت از توابع شاهرود۱۵۷۱۵۸ که روستایی در تقاطع راه تهران-مشهد و راه مازندران-هزارجریب-شاهرود بود تشکیل شد.۱۵۹
دربارهٔ وقایعی که در بدشت رخ داد، منابع مختلف نظرات گوناگونی ابراز کردهاند. بر روی بسیاری از جزئیات رویدادها اختلاف نظر وجود دارد. نگار متحده مدت کنفرانس را سه هفته ذکر کردهاست.۱۶۰ ولی هدی محمودی مدت کنفرانس را ده روز میداند.۱۶۱
دربارهٔ اهداف تجمع بابیان در بدشت، افسانه نجمآبادی مینویسد بهدنبال شدت گرفتن سرکوب بابیان، رهبران بابی در بدشت جمع شدند تا در مورد سمت و سوی آینده آئین جدید تصمیم بگیرند.۱۶۲از دیدگاه خوان کول، هدف از گردهمآیی بدشت آزادسازی سیدعلیمحمد باب بود که در آن زمان در قلعه ماکو در زندان بود.۱۶۳ ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل آئین باب از اسلام دانستهاست.۱۶۴ به گفته منگول بیات اینکه سران بابی در بدشت به دنبال یک قیام مسلحانه بودند مطلقاً غیرقابل تردید است.۱۶۵
در بدشت اختلاف از یک سو بین طاهره که خواستار جدایی کامل آئین باب از اسلام و اقدام نظامی برای دفاع از جامعه بابی بود و محمدعلی بارفروشی از سوی دیگر که محافظه کارتر بود و در ابتدا خواستار آن بود که این آئین در قالب جنبشی با هدف نوزایی اسلام باقی بماند شدت گرفت.۱۶۶
طاهره در اجتماع بدشت سخنرانی نمود و با حاضر شدن بدون نقاب روبنده حاضران را شوکه کرد. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام نمود.۱۶۷ این اتفاق باعث افزایش نگرانیهای دولتیان و علما در آن زمان شد.۱۶۸ به گفته امانت، بیشتر منابع تأکید دارند که طاهره پیش از واقعه بدشت هیچگاه بدون روبنده در میان عموم حاضر نشدهاست.۱۶۹ افندی در قرن بدیع میگوید با شنیدن سخنان طاهره ترس دلهای بابیان را فرا گرفت و قدرت تکلم از همگی سلب شد. در این میان عبدالخالق اصفهانی از شدت ترس و اضطراب گلوی خود را چاک داد و در حالی که آغشته به خون بود صحنه را ترک کرد.۱۷۰ البته طبق گفته شوقی افندی در قرن بدیع باب پس از واقعه بدشت اظهار مقام قائمیت خود را اعلان کرد و تا قبل از آن او تنها برای خود مقام رکن رابع امام دوازدهم شیعیان را قائل بود.۱۷۱
حضور طاهره بدون روبنده در جمع مردان،۱۷۲ موجب اختلاف میان بابیان شد.۱۷۳ ادوارد براون گزارش میکند که گروهی از بابیان به آنچه میدیدند باور نداشتند و گمان میکردند که حجاب قرهالعین فقط کمی «لغزیده» است.۱۷۴ گروهی از بابیان به تردید افتاده و به رهبری محمدعلی بارفروشی با وی مخالفت کردند. سرانجام طاهره موفق شد محمدعلی بارفروشی را متقاعد کند که احکام شریعت اسلام ملغی شدهاست.۱۷۵ بهائیان مباحثات بین محمدعلی بارفروشی و طاهره را هماهنگ شده و قهر آنان را ظاهری میدانند۱۷۶ کواکب الدریه نیز به قرار قبلی طاهره، محمد علی بارفروش و حسین علی نوری در این باره اشاره کرده است.۱۷۷
بعد از اعلان نسخ اسلام، به نقل از ناسخ التواریخ اهالی آن نواحی نسبت به گروه بابی خشمگین شدند و حملههایی از طرف آنها به کاروان بابی صورت گرفت. او ادامه میدهد که خشم مردم آن منطقه زمانی به اوج رسید که مشاهده کردند طاهره و محمدعلی بارفروشی هر دو با هم بر روی یک مرکب سوارند و به یک مهمانسرا و یک حمام عمومی رفتند.۱۷۸ همچنین زرندی در تاریخ خود مینویسد، پس از اتمام گردهمایی بدشت عدهای از حاضران از جمله محمد علی بارفروش (معروف به قدوس)، طاهره و حسین علی نوری به طرف مازندران روانه شدند. به دستور حسین علی نوری کجاوهای فراهم شد که قدوس و طاهره بر آن سوار شوند. در میان راه اشعاری انشا و با صوت رسا قرائت میکردند و یاران نیز با آنها تغنی میکردند.۱۷۹ مازندرانی در ظهور الحق خود مینویسد، پس از بدشت جانمازها چنان برچیده شد که دیگر مبسوط نگردید.۱۸۰ اشراق خاوری در قاموس توقیع منیع میگوید، مهرها که تا آن روز روی هم چیده میشد، توسط بابیان شکسته شد و بت خوانده شد.۱۸۱
طاهره شعری نیز سرود و ملغی شدن احکام اسلامی را چنین تشریح کرد:۱۸۲
ای عاشقان ای عاشقان شد آشکارا وجه حق رفع حجب گردید هان از قدرت ربالخلق
آمد زمان راستی کژی شد اندر کاستی آن شد که آن میخواستی از عدل و قانون و نسق
نتایج گردهمایی بدشت
به دنبال این موضعگیری و توافق میان رهبران، برخی شرکتکنندگان دست به اقدامات افراطی زدند۱۸۳ و گروهی نیز از آئین بابی دست کشیدند.۱۸۴ به گفته احمد کسروی، خواهر عبدالبهاء بعدها در این باره در نامه خود به بهائیان تهران چنین نوشت: «قره العین یک دفعه بیحکمتی کرد و هنوز از کله مردم نمیتوانیم به در آوریم»۱۸۵ اما بهائیان از واقعه بدشت به کشف حجاب، رفع حجاب و «قیام طاهره» تعبیر میکنند۱۸۶ و اگرچه آن را «غیر متعارف» میدانند، ولی آن را دارای پیام «مبارزه علیه تحقیر و تبعیض جنسی و همچنین سنن و قیود موجود آنزمان علیه زنان، و تأکید بر بهبود وضع زنان و تحقق برابری حقوق زنان و مردان» میدانند.۱۸۷ بیتالعدل جهانی بهائیان در پیام ۲۰ ژوئن ۲۰۰۸ مینویسد: «طاهره، آن شیرزن بیمثیل تاریخ ایران، در سال ۱۲۲۷ شمسی، زمانی که فعّالیّتهای مربوط به بهبود اوضاع اجتماعی زنان در بعضی از نقاط عالم تازه در حال نضج گرفتن بود، شجاعانه به دفاع از آزادی زنان قیام نمود.»۱۸۸ کتب تاریخی و آثار به جای مانده از طاهره و به خصوص تفسیر سوره یوسف که طاهره آن را ترجمه و تدریس مینمود، سخنی از فعالیت اختصاصی وی برای حقوق زنان ارائه نکرده است.۱۸۹۱۹۰ همچنین ریچارد فولتس، لوئیس بِک و گیتی نشاط کشف حجاب طاهره را نه به عنوان حرکتی برای آزادی زنان، بلکه این کار طاهره را بیشتر سمبل لغو شریعت اسلامی و گرویدن به آئین جدید میدانند.۱۹۱۱۹۲اروند شرما در کتاب دین و زنان خود، کشف حجاب طاهره را تنها به منظور اعلان استقلال آئین بابی دانسته است. او اشاره میکند که نوشتههای طاهره و باب هیچکدام درباره آزادی زنان و جنبشهایی برای بهبود وضع زنان سخنی نگفتهاند.۱۹۳ کتب متعدد بابی بیان میدارند که طاهره هرگز کشف حجاب کامل نکردهاست.۱۹۴ نصرتالله محمدحسینی بهنقل از ادوارد براون و یحیی ازل گفتهاست که «طاهره هرگز کشف حجاب کامل نکرده و گاه که هنگام ادای سخن حجاب صورتش را به کنار میزده پس از لحظاتی مجدداً صورت خود را میپوشیدهاست».۱۹۵ نگار متحده بیحجابی طاهره را با زینب خواهر حسین بن علی در واقعه کربلا مقایسه کردهاست.۱۹۶
عزیه نوری، خواهر بهاالله، در کتاب تنبیهالنائمین گفتهاست: «(حسینعلی نوری) در قضیه بدشت با جمعی اصحاب در خدمت جناب طاهره بوده و لقب «بهاء» از آن مطهرهٔ معظمه شنوده و باین لقب ممتاز و بین اقران مفتخر و سرافراز گردیدند»۱۹۷ پس از پایان گردهمایی بدشت و بهدنبال اظهارات جسورانه طاهره و محمدعلی بارفروشی (قدوس) در مورد کنار گذاشتن اسلام، کاروان بابیان شرکت کننده در بدشت مورد حمله اهالی روستای نیالا از توابع هزار جریب قرار گرفت. پس از حمله هرکدام از بابیان به سمتی پراکنده شدند. طاهره به همراه برادران نوری (صبح ازل و بهاالله) از طریق آمل به سمت نور، زادگاه این دو برادر رهسپار شدند.۱۹۸
برخی تضاد میان عقاید بابی و عقاید برخی از روستاییان میانه راه دلیل حمله روستاییان به کاروان میدانند.۱۹۹۲۰۰در متونی مانند ناسخ التواریخ (نوشته لسان الملک) آمده است خشم اهالی منطقه علیه گروه بابی زمانی به اوج رسید که مشاهده کردند طاهره و محمدعلی بارفروشی هر دو با هم به یک مهمانسرا و یک حمام عمومی رفتند.۲۰۱ منگول بیات مینویسد گرچه برخی نویسندگان منابع اولیه به وجود شیطنتهایی از جانب بعضی پیروان بیمسئولیت این آئین اشاره کردهاند، گزارشهای اشتراک زنان و اتهامات غیراخلاقی نسبت به بابیان به شکل بیش از اندازهای مبالغه آمیز هستند.۲۰۲
دستگیری و کشته شدن
وضعیت فعلی قلعه طبرسی در مازندران
طاهره سالهای پایانی عمر را در این خانه در تهران زندانی بود.
ماجرای بدشت همچنین باعث شد که بابیها با مأموران حکومتی درگیر شوند.۲۰۳ طاهره برای مدت نزدیک به یک سال روستا به روستا زندگی مخفیانهای داشت.۲۰۴ وی زمانی که از نور قصد رفتن به جنگ قلعه طبرسی و پیوستن به سایر بابیها را داشت، با اتهام قدیمی صدور دستور کشتن عمویش دستگیر و به تهران اعزام شد.۲۰۵
برای مدت حدود سهسال، طاهره در بالاخانه محمد خان کلانتر، رئیس پلیس تهران۲۰۶ در حبس خانگی بود. بر شهرت او افزوده میشد و زنان برجسته تهران نیز به دیدن او میرفتند.۲۰۷ فرزانه میلانی استاد ادبیات فارسی و مطالعات زنان در دانشگاه ویرجینیا۲۰۸ گفتهاست: «طاهره در آخرین سالهای عمر، دیگر نظریات مغایر با عقیدهٔ خویش را برنمیتافت. آرزوی او برای برقراری دیالوگ، برای درافتادن با اعتقادات مستقر زمان از راه گفتگو و تبادل نظر غیرقابل تحقق مینمود.»۲۰۹
در طول این سالها، باب اعدام شده بود و عدهای از هواداران او به قصد انتقام، به ناصرالدین شاه در نیاوران و در روز ۲۸ شوال ۱۲۶۸ هجری قمری تیراندازی کردند.۲۱۰ این ترور نافرجام ماند. شاه نیز در عوض دستور کشتار بابیها را صادر کرد.۲۱۱ گفته میشود که سالها بعد از جدایی طاهره از همسرش و پیش از اعدام وی در تهران،۲۱۲ ناصرالدینشاه خواستگاری نافرجامی از او کردهاست.۲۱۳ طاهره در پاسخ به این خواستگاری بیت زیر را برای شاه فرستادهاست.۲۱۴۲۱۵
تو و ملک وجاه سکندری، من و رسم و راه قلندری اگر آن نکوست تو در خوری، اگر این بد است مرا سزا
نورالدین مدرسی چهاردهی، از منابع ازلی اصل دیدار شاه با طاهره را رد کرده و گزارش کردهاست که: «طاهره در زمان زندانی بودن خود تقاضای ملاقات با ناصرالدین شاه نمود و شاه مایل به ازدواج با او بود. درباریان، از ملاقات طاهره بیمناک شده وهم داشتند که شاه تحت سیطرهٔ طاهره قرار گیرد و زیبایی او موجب شود که شاه مفتونش گردد، لذا مرگ او را جلو آوردند.» همچنین شیخ حسین لنکرانی به عنوان یک منبع مسلمان گفتهاست که: «خدمت بزرگ دیگری که امیرکبیر به اسلام و ایران کرد، تسریع در اعدام قرهالعین، و از بین بردن زمینهٔ دیدار آن زن فتّانه با ناصرالدین شاه جوان بود که زمام نفس خویش را در دست نداشت و ممکن بود دلباختهٔ ناز و غمزهٔ او شده و این امر (همراه با وسوسهدوانیهای دول اجنبی ذینفع در ماجرا) کار پایان دادن به غائلهٔ ایرانسوز بابیان را دچار مشکل سازد.»۲۱۶
سرانجام در سال ۱۸۵۲ میلادی۲۱۷ با حکم دو مجتهد ارشد، طاهره که حدوداً ۳۵ سال داشت نیز محکوم به اعدام شد. هر چند رهبران مرد بابی در ملأ عام کشته شدند، طاهره را در خفا به باغ ایلخانی بردند، خفه کردند۲۱۸ و جسدش را در چاه انداختند.۲۱۹ به نوشته افسانه نجمآبادی، در سیستم قضایی ناصرالدین شاه، طاهره ابتدا به حبس ابد و سپس در دادگاه تجدید نظر به اعدام محکوم شد. طاهره همچنین اولین زنی در ایران بودهاست که به اتهام مفسد فیالارض اعدام شد
