جنگ قَرَهباغ (به ترکی آذربایجانی: Qarabağ müharibəsi) (به ارمنی: ) جنگی بود که از فوریه ۱۹۸۸ تا مارس ۱۹۹۴ در ناحیه قرهباغ، واقع در جنوب غربی جمهوری آذربایجان، بین اکثریت ارمنی ساکن با پشتیبانی ارمنستان و جمهوری آذربایجان رخ داد. با بالاگرفتن درگیری، هرکدام از طرفین سعی در پاکسازی قومی مناطق تحت تصرف خود از نژاد دیگر کردند.
در نتیجه جنگ قره باغ بیش از ۳۵ هزار نفر کشته شدند و بیش از ۸۰۰ هزار نفر در نواحی مورد مناقشه، آواره و مجبور به جلای وطن شدند. برای برقراری صلح دائمی و فراگیر در منطقه کوششهای متعددی به عمل آمد و طرحهای صلح مختلفی ارائه گردیده است ولی هیچیک به نتیجه عینی و مورد انتظار نرسید و وضعیت حاکم بر منطقه همچنان نه جنگ و نه صلح است.۴۰
بحران قره باغ موجب قطع روابط دیپلماتیک جمهوری آذربایجان و ترکیه با ارمنستان، انسداد مرزها و شرایط جدید و شکنندهای را در فضای منطقه قفقاز جنوبی حاکم نمود. حضور و نقش آفرینی بازیگرانی نظیر ایران، ترکیه، روسیه، آمریکا، فرانسه، سازمان امنیت و همکاری اروپا و شورای امنیت سازمان ملل متحد در روند تحولات قره باغ موجب شد این بحران ابعاد منطقهای و بینالمللی به خود گیرد.
پس از اعلام آتشبس در ۲۴ دسامبر ۱۹۹۴ میلادی شورای عالی قره باغ روبرت کوچاریان را به عنوان نخستین رئیس جمهور قره باغ انتخاب نمود و در ۳۰ آوریل ۱۹۹۵ میلادی دومین دوره انتخابات پارلمانی قره باغ برگزار شد. نخستین دوره انتخابات در ۲۸ دسامبر سال ۱۹۹۱ میلادی صورت گرفت.
تاریخ
نوشتار اصلی: آرتساخ
نوشتار اصلی: قرهباغ
نوشتار اصلی: ملیکهای قرهباغ
منطقه قره باغ سرزمینی است باستانی که به دو پاره جلگهای (سفلی) و کوهستانی (علیا) تقسیم شده است. بخش سفلی در شمال واقع شده که شهر گنجه مرکز آن بود و قسمت کوهستانی آن با عنوان رسمی «استان خودمختار قره باغ کوهستانی» شناخته میشود. قسمت کوهستانی تقریباً ۱۲/۵ درصد کل سرزمین قره باغ را در بر گرفته است. مساحت این استان ۴۳۸۸ کیلومتر مربع، درازای آن از جنوب به شمال ۱۲۰ کیلومتر و پهنایش از خاور به باختر بین ۳۵ تا ۶۰ کیلومتر است. این استان در سدههای گذشته از ۵ ناحیه شامل "آسکران، مارتونی، هادروت «در قرون وسطی آن منطقه را دیزاک مینامیدند»، مارتاکرت، شوشی) و همچنین دو شهر به نامهای استپاناکرت و شوشی، پنج شهرک یک قصبه و از ۲۲۰ روستا تشکیل شده بود.۴۱
نام منطقه (قره باغ-قراباغ)، اولین بار در سده دوازده میلادی بر اساس نام گذاری پارسی برای این منطقه به کار رفت.۴۲۴۳ استرابون در (کتاب جغرافیای) خود قسمت سمت راست رود کورا (محل کنونی قره باغ) را با نام «ارخیستینا» (Orkhistene) به عنوان یک استان هایک بزرگ (ارمنستان = هایاستان) دانسته که به خاطر سوارکارانش شهرت داشته است.۴۴۴۵ شرایط مناسب جغرافیایی در قره باغ، سبب پیدایش اجتماعات انسانی از عصر حجر شده است. یکی از قدیمیترین نمونههای انسان ابتدایی در قفقاز، در غار آزوخ پیدا شده است. در این منطقه آثار باستانی فراوانی وجود دارد. از دورههای پارینهسنگی، مفرغ و ابتدای دوره آهن، آثاری چون گورستان آراچادزور و «خوجالی» و بسیاری دیگر کشف شده است. آثار عهد عتیق و قرون وسطی در نواحی مارتونی و مارتاکرت به دست آمده است.
منطقه فعلی قرهباغ در ابتدای حکومت مادها به زیر سلطه این پادشاهی درآمد و در زمان هخامنشیان نیز جزئی از ایران بود. تیگران دوم پادشاه دودمان آرتاشسی در سال ۹۵ پیش از میلاد آرتساخ را نیز در قلمرو خود داشت و وجود شهر تیگراناکرت آرتساخ گواه بر این امر است. پس از تقسیم ارمنستان میان ایران و امپراتوری روم شرقی در سال ۳۸۷میلادی، آرتساخ تا انقراض پادشاهی ارمنستان در سال ۴۲۸میلادی، جزو ارمنستان شرقی باقی ماند.
ساکنان قره باغ در سدههای اول و دوم میلادی بر علیه اشغالگران رومی و در سده سوم و چهارم بر علیه امرای ساسانی مبارزه کردند. در سدههای سوم تا پنجم میلادی در قره باغ مناسبات فئودالی به وجود آمده و از سده چهارم میلادی به بعد، مسیحیت در این منطقه گسترش یافت. این منطقه در سده ششم میلادی توسط هونها و در اوایل سده هفتم توسط خزرها مورد تاخت و تاز قرار گرفت. در اوایل سده هشتم میلادی قره باغ در زمان خلافت امویان توسط اعراب به تصرف درآمد. از اواسط سده یازدهم تا نیمه دوازدهم میلادی، قره باغ تحت حکومت سلجوقیان قرار داشت. در دهه سوم سده سیزدهم میلادی قره باغ توسط مغولها و در اواخر سده چهاردهم میلادی توسط سپاهیان تیمور لنگ اشغال شد.
در نیمه اول سده پانزدهم میلادی، قره باغ کوهستانی در ترکیب دولت قراقویونلوها و در نیمه دوم در ترکیب دولت آق قویونلوها قرار داشت. در قرن هفدهم به جای حکومتهای محلی، مِلیکهای ارمنی اداره نقاط مختلف را در دست گرفتند. (۱۶۰۳م) تا اواسط سده نوزدهم، نقش در خور توجهی در تحولات منطقهای جنوب قفقاز ایفا کردند.
در دوره صفویه قرهباغ به مرکزیت گنجه یکی از بیگلربیگیهای ایران بود. مقام بیگلربیگی که در قرن دهم به طور موروثی به سران ایلات چادرنشین قزلباش میرسید، در قرهباغ در اختیار یکی از شاخههای ایل قاجار بود.
در اواسط قرن هجدهم میلادی پناهعلیخان جوانشیر، با خیانت «ملیک شاهنظر» و با کمک او برج معروف شوشی را، که مرکز واراندا بود، تصاحب کرد. پناه علی خان پس از کشتار مردم، با کمک شاه ایران، موفق به تصرف کامل قره باغ شد و خود را خان آرتساخ (قره باغ) نامید. او با نیرنگ و حیله مِلیکهای ارمنی را علیه هم شوراند و با استفاده از موقعیت ایجاد شده قدرت خود را توسعه داد. پناه علی خان، با هدف تضعیف امرای محلی ارمنی، در نظر داشت با کمک سلطان عثمانی و پادشاه ایران مردم را به اجبار از دین مسیح برگرداند و بر کل منطقه چیره شود.پانویس ۱۴۶۴۷بالاخره، پس از سالها کشتار و ویرانی به دست ترکان عثمانی، و جنگهای ایران و روسیه، مطابق عهدنامه گلستان، کل منطقهٔ مزبور به روسیه الحاق شد.
بیش از آن که تداعی کننده طبیعت زیبا و ویژگیهای تاریخی و فرهنگی آن باشد، عمدتاً تداعی کننده یکی از پایدارترین مناقشات قومی در طول سده بیستم میلادی است.
قفقاز جنوبی
پژوهشگر ارمنی خاتچیک درغوکاسیان در پژوهش خود مینویسد:
«وجود سه کشور مستقل یعنی ارمنستان، گرجستان و جمهوری آذربایجان؛ سه منطقه دارای استقلال خودخوانده یعنی آبخازیا، اوستیای جنوبی و جمهوری قره باغ و سه یا احتمالاً چهار واحد خودمختار یعنی آجارستان، مارنئولی، آخالکالاکی و تالش به روشنی بیانگر وجود یک ساختار آنارشیسم در مجموعه امنیتی قفقاز جنوبی است.»۴۸
ریشه شکل گیری این وضعیت آنارشیک را باید در سیر تحولات تاریخی منطقه قفقاز به ویژه در سده بیستم میلادی جستجو نمود که در واقع، پایه اصلی شکل گیری مرزهای سیاسی کنونی در این منطقه به شمار میرود. نقطه آغاز تغییرات جدی در مرزهای سیاسی منطقه قفقاز را باید مقطع فروپاشی روسیه تزاری و تشکیل اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در اکتبر ۱۹۱۷ میلادی دانست. به دنبال تضعیف اقتدار مسکو و خلاء قدرتی که در منطقه قفقاز پدید آمد، ملل منطقه با بهر گیری از فرصت پیش آمده درصدد رهایی از سلطه روسها بر آمدند. در نخستین گام، جمهوری فدرال دموکراتیک قفقاز جنوبی، متشکل از گرجستان، جمهوری آذربایجان و ارمنستان در تفلیس شکل گرفت. اما حیات این واحد سیاسی چندان طولانی نبود و در ۲۶ ماه می ۱۹۱۸ میلادی، به علت اختلافات داخلی ملغی شد و هر سه واحد آن در قالب کشورهای مستقل اولین جمهوری ارمنستان، جمهوری دمکراتیک آذربایجان و جمهوری دموکراتیک گرجستان بر صفحه سیاسی قفقاز ظاهر شدند. اما این تجربه نیز بسیار کوتاه بود چرا که با تثبیت اوضاع سیاسی در شوروی، ارتش سرخ اقدام به مداخله نظامی در قفقاز جنوبی نمود و بدین ترتیب به حیات سیاسی مستقل کشورهای منطقه در سال ۱۹۲۰ میلادی پایان داده شد.
به دنبال تثبیت حاکمیت شوروی در قفقاز، با امضای معاهده مسکو در ۱۶ مارس ۱۹۲۱ میلادی، مرزهای شوروی و ترکیه تعیین شد و در اکتبر همین سال، از سه جمهوری تنها آذربایجان و گرجستان این مرز را بر اساس پیمان قارص مورد تصدیق قرار دادند.پانویس ۲با تعیین مرزها بر اساس قراردادهای مزبور جمهوریهای شوروی و جمهوریهای خودمختار در این جمهوریها طی سالهای ۱۹۲۱–۱۹۲۲ میلادی تأسیس شدند.۴۹۵۰
وضعیت کنونی قفقاز جنوبی
اما وضعیت به همین ترتیب باقی نماند و با اجرای فدرالیسم تحمیلی در سال ۱۹۲۲ میلادی (در راستای طرح بلشویکها دربارهٔ ملیتها)، قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی مصوب ۳۱ ژوئیه ۱۹۲۴ میلادی، قانون اساسی مصوب فوریه ۱۹۳۴ میلادی، سازماندهی جمهوری قفقاز در قالب فدراسیون جمهوریهای شوروی ماوراء قفقاز و در نهایت تصویب قانون اساسی سال ۱۹۳۶ (سازماندهی قومی بر همگون سازی اجباری)، قانون اساسی مصوب ۷ اکتبر میلادی و در نهایت تجدید نظر اساسی در قانون اساسی در دسامبر ۱۹۸۸ میلادی، مرزهای منطقه و واحدهای سیاسی آن بارها دچار تغییر و تحول شد.
ریشه اصلی این تغییرات مداوم مرزی، نوع نگاه رهبران شوروی بود که تحت تأثیر ایده و اندیشه جهان وطنی و انترناسیونالیسم مکتب مارکسیسم قرار داشت. هر چند در نخستین روزهای استقرار حکومت شوروی، ولادیمیر لنین به عنوان واکنشی در برابر روسی زدایی نظام پیشین تزاری، نسبت به شناسایی گروههای متمایز قومی و زبانی و واگذاری جمهوریها و نواحی خودمختار قدرتمند آنها در قالب ساختار فدرالی دولت شوروی، رویه مناسبی در پیش گرفت و «حق تعیین سرنوشت» قومیتها را به رسمیت شناخت.پانویس ۳اما پس از مدتی در این شیوه تفکر بازنگری نمود و ملیگرایی محلی را مانع توسعه مارکسیسم تلقی نمود. بدین ترتیب حرکت سیاسی-نظامی با هدف مستحیل کردن هویتهای ملی و قومی مناطق مختلف در هویت روسی و نیز اندیشه جامعه بی طبقه مارکسیستی آغاز شد.
لنین راه رسیدن به جامعه جدید و بی طبقه را آموزش تدریجی و برقراری تساوی حقوق و قائل شدن زمان کافی برای انجام این تحول میدانست. اما جانشین وی یعنی ژوزف استالین، با دیدگاه رادیکال تری نسبت به موضوع مینگریست و به کارگیری زور و صرفه جویی زمانی را برای پیشبرد این هدف لازم میدانست.۵۱
استالین دیدگاههای مورد نظر خود را در چهارچوب (مهندسی ملیتها)، در قالب سه طرح و به صورت همزمان عملی نمود:
«اقدام نخست، جا به جایی دسته جمعی اقوام و ایجاد اقلیتهای قابل توجهی در دل جوامع یک دست شرقی بود. این اقلیتها در مرحله نخست روسها بودند. در مرحله بعدی اقوام شرقی دیگری بودند که از سرزمین اصلی خود به سایر جمهوریهای شرقی کوچانده شدند، اقدام استالین ایجاد هویتهای تجزیه شده و مستقل در بین اقوام مسلمان آسیای مرکزی و قفقاز بود. این تجزیه در کنار مهاجرتهای اجباری موجب بروز اختلافات قومی فراوانی در آینده شد. طرح سوم عبارت بود از تعیین مرزهای جمهوریهای شوروی به نحوی که با اختلافات ارضی که یا اختلافات ارضی که در طول تاریخ حتی قبل از استیلای روسیه بین برخی از این اقوام وجود داشت باقیمانده و تشدید شود، یا ترکیب ناهمگون قومی در یک واحد سیاسی ایجاد گردد.»۵۲
بدین ترتیب در دوره استالین یک حکومت مبتنی (سلسله مراتب ملی) تشکیل شد که در راس آن روسها به عنوان قوم برتر بودند و سپس جمهوریهای اوکراین، بلاروس، سه جمهوری بالتیک و قزاقستان، جمهوریهای قفقاز و آسیای مرکزی قرار گرفت. در واقع سیاست اصلی استالین (قومیت در فرم و روسی شدن در محتوا) بود که در مقابل سیاست لنین (ناسیونالیسم در فرم سوسیالیسم در محتوا) قرار داشت.۵۳در مجموع اجرای سیاستهای استالین موجب شد، عمده مرزهای بین جمهوریها، نواحی و مناطق خودمختار بدون در نظر گرفتن ویژگیهای همگون ملی صورت گیرد و ملیتهای کوچکتر که فاقد شروط لازم برای اعمال حق حاکمیت ملی بودند، جمهوریهای خودمختار خود را شکل بدهند و واحدهای خودمختار متعددی در قفقاز شمالی و جنوبی بدون توجه به واقعیتهای جغرافیایی، سیاسی و اجتماعی شکل گیرد.۵۴
بدین ترتیب، تحت تأثیر سیاستهای مرتبط با مرزبندیهای تحمیلی و مهندسی ملیتها مرزبندیهای تحمیلی و ناهمخوان زیر شکل گرفت. تحت تأثیر حاکمیت روسها (دوران تزاریسم و کمونیسم)، ولایت دربند از قلمرو جمهوری آذربایجان متنزع و به داغستان در قفقاز شمالی منضم شد، در قسمت کوهستانی ولایت قره باغ که بیشتر ساکنان آن را ارمنیان تشکیل میدادند، استانی خودمختار به نام قره باغ کوهستانی تحت حاکمیت آذربایجان تأسیس شد. منطقه نخجوان در تقسیمات سال ۱۹۲۴ میلادی تحت عنوان جمهوری خودمختار نخجوان در حالی که ترکیب جمهوری آذربایجان قرار گرفت که فاقد هرگونه پیوستگی جغرافیایی با سرزمین اصلی آذربایجان بود و در واقع به صورت برونگان مابین سرزمین اصلی آذربایجان و ارمنستان شکل گرفت که پس از فروپاشی شوروی تبدیل به چالشی جدی برای حاکمیت جمهوری آذربایجان گردید.پانویس ۴
مشابه همین وضعیت در گرجستان نیز شکل گرفت. دوپاره شدن قوم اوستیا در دو سوی کوههای قفقاز (اوستیای شمالی-آلانیا در چهارچوب مرزهای روسیه و اوستیای جنوبی در داخل گرجستان)، و نیز قرار گرفتن اقلیت بزرگی از ارمنیان در دو منطقه آخالکالاکی و جاواختی گرجستان در کنار شمالی ارمنستان از مهمترین موارد آن بودند؛ و همچنین لزگیها یکی از اقوام قفقاز در اثر مرزبندی دوران شوروی، بخشی از آنها در جنوب داغستان روسیه و بخشی دیگر در شمال جمهوری آذربایجان مستقر شدند. تالشیها نیز در داخل قلمرو آذربایجان قرار گرفتند و بدین ترتیب حضور تالشیهای (شیعی) و لزگیهای (سنی) در آذربایجان شیعی شکل گرفت.۵۵
در مجموع دامنه و عمق تغییرات مرزی و سیاسی دوران استالین به حدی بود که سیاستهای ملایم و بازنگریهای دوران نیکیتا خروشچف، لئونید برژنف، یوری آندروپوف، کنستانتین چرنینکو و میخائیل گورباچف نیز نتوانست نتایج و پیامدهای منفی و مخرب (مرزبندیهای تحمیلی) و (مهندسی ملیتها) را مهار نمایند و این دو مورد به عنوان (میراث شوم) دوران کمونیسم به دوران پس از فروپاشی شوروی و استقلال کشورهای منطقه قفقاز جنوبی منتقل شد. (مرزبندیهای تحمیلی) از همان ابتدا موجب اختلاف واحدهای سیاسی ملی و فرو ملی منطقه گشت.
آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه قره باغ وارد جنگی خونین و ویرانگر شدند، جنگ داخلی در گرجستان دامن مرکزی این کشور و مناطق اوستیای جنوبی و آبخازیا را گرفت. به این دو مورد کلان باید اختلافات ارضی آذربایجان و گرجستان،پانویس ۵ آذربایجان و روسیه و نیز اختلافات متعدد واحدهای سیاسی منطقه بر سر تقسیم منابع آبی را نیز اضافه نمود.
مهندسی ملیتها نیز موجب شکل گیری نیروی متراکم ناسیونالیسم قومی در بطن منطقه گشت که با فروپاشی نظام توتالیتر کمونیستی رستاخیز هویتهای قومی را در منطقه قفقاز به دنبال داشت. در مجموع ساختار آنارشیک مجموعه امنیتی قفقاز جنوبی، یکی از مهمترین دلایلی است که مانع از ایجاد یک رژیم امنیتی مشترک در این منطقه طی دو دهه گذشته شده است.
پیشزمینه
نوشتار اصلی: جنگ ارمنستان–جمهوری آذربایجان
عکس بالا:ویرانیهای شهر کارین، بالا سمت چپ:نیروهای روسیه، بالا سمت راست:نیروهای عثمانی، پایین سمت چپ:پناهندگان مجروح مسلمان، پایین سمت راست:پناهندگان ارمنی
جنگ ارمنستان–جمهوری آذربایجان اشاره به جنگی است که از سال ۱۹۱۸م تا ۱۹۲۰م که حدود دو سال به طول انجامید میباشد.
با فروپاشی امپراتوری نیکلای دوم-انقلاب روسیه (۱۹۱۷) و ظهور دولتهای مستقل در قفقاز در سالهای آخر جنگ جهانی اول، رقابت درجهت چیرگی بر قره باغ و همچنین موجب اختلاف مرزی، قومیتی و تاریخی در کوهستان زنگزور، نخجوان که باعث درگیریهای شدیدی میان اولین جمهوری ارمنستان و جمهوری دمکراتیک آذربایجان تبدیل شد.۵۶
این جنگ به عنوان بخشی از یک رشته عملیات جنگی در قفقاز (نبرد باکو، نبرد سارداراباد، جنگ ارمنستان–ترکیه) که به مدت چهار سال به طول انجامید میباشد.
مرزبندیهای تحمیلی و ناهمخوان با واقعیت تاریخی و اجتماعی دوران شوروی موجب شد پایههای بسیاری از مناقشات قومی و سرزمینی نظیر آبخازیا، اوستیای جنوبی، آجاریا، قره باغ و نظیر آن در فضای منطقه قفقاز شکل گیرد که تنها ارمغان آن تنش و بیثباتی برای ملتها و دولتهای منطقه بود. پس از سقوط دولتهای مستقل قفقاز در سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۲۱ میلادی نقشه سیاسی قفقاز با رویکرد خاص حزب کمونیست یعنی مهندسی ملیتها دچار تغییرات فراوانی شد که منطقه قره باغ به نوعی در کانون این تغییرات قرار داشت.
مجادله و مذاکره بر سر سرنوشت منطقه قره باغ بیش از دو دهه پس از تأسیس اتحاد شوروی ادامه یافت. در مورخ ۳۰ نوامبر ۱۹۲۰ کمیته انقلاب آذربایجان دربارهٔ بخش جدایی ناپذیر بودن قره باغ کوهستانی، زنگزور و نخجوان به جمهوری سوسیالیستی ارمنستان شوروی:۵۷۵۸۵۹
به همه، از طرف جمهوری سوسیالیستی شوروی آذربایجان دربارهٔ تصمیمگیری کمیته انقلاب مورخ ۳۰ نوامبر ۱۹۲۰ به اطلاع خلق اَرمن برسانید که:
با کسب اطلاع از اعلام جمهوری شوروی سوسیالیستی در ارمنستان از سوی دهقانان و کارگران، دولت آذربایجان بخاطر پیروزی خلق برادر درود میفرستد. از امروز مرزهای قبلی ارمنستان و آذربایجان لغو میشوند. قره باغ کوهستانی، زنگزور و نخجوان به عنوان بخش جدایی ناپذیر جمهوری شوروی سوسیالیستی ارمنستان به رسمیت شناخته میشوند.
پاینده باد برادری و اتحاد کارگران و دهقانان ارمنستان و آذربایجان شوروی.
رئیس کمیته انقلاب آذربایجان نریمان نریمانف. کمیسر خلق امور خارجه، حسینف
متن فرمان کمیته انقلاب ارمنستان دربارهٔ الحاق قره باغ کوهستانی به ارمنستان:
بر پایه اعلامیه کمیته انقلاب جمهوری سوسیالیستی شوروی آذربایجان و توافق بدست آمده میان دولتهای جماهیر شوروی سوسیالیستی ارمنستان و آذربایجان، بدینوسیله اعلام میگردد که قره باغ کوهستانی از هم اکنون بخش جدائی ناپذیر جماهیر شوروی سوسیالیستی ارمنستان را تشکیل میدهد.
رئیس شورای کمیسرهای خلق جمهوری شوروی سوسیالیستی ارمنستان آ. میناسیکیان (آلکساندر مارتونی)
در اصلاحیه قانون اساسی شوروی در ۲۵ سال ۱۹۴۸ میلادی، سرنوشت سیاسی و حقوقی این منطقه تعیین شد. در اصل این قانون اساسی چنین بیان شد:
جمهوری خودمختار شوروی سوسیالیستی نخجوان و ولایت خودمختار قره باغ کوهستانی در قلمرو جمهوری سوسیالیستی آذربایجان میباشند. هر چند ارمنیها از این تقسیم بندی ناراضی بودند، اما در دوران استالین مجال و فرصتی برای اعتراض نیافتند. پس از مرگ استالین و آغاز روند استالین زدایی در فضای سیاسی شوروی، تحرک تازهای در فعالیت ارمنیان پدید آمد. در ۱۹ می ۱۹۶۳ میلادی عریضهای به امضاء ۴۵۰۰ نفر از ارمنیهای قره باغ در اعتراض به تداوم سیاست تبعیض و تجاوز جمهوری آذربایجان بر علیه ارمنیان، تقدیم نیکتا خروشچف شد که البته اقدام خاصی از سوی رهبر شوروی صورت نگرفت.پانویس ۶۶۰
تلاش سیاسی ارمنیان برای الحاق قره باغ به ارمنستان
پس از برکناری خروشچف، مسکو در سال ۱۹۶۵ میلادی با برگزاری مراسم پنجاهمین سالگرد نسلکشی ارمنیان موافقت کرد. در این مراسم تظاهرات گستردهای در ایروان انجام شد که الحاق مناطق از دست رفته ارمنستان از شعارهای اصلی شرکت کنندگان بود. در سال ۱۹۶۶ میلادی گروهی از هواداران حزب فدراسیون انقلابی ارمنی، حزب ملی ارمنستان را تأسیس کردند. یکی از نخستین اقدامات این حزب تهیه و انتشار نقشه ارمنستان بزرگ بود که قره باغ را نیز شامل میشد. دو سال بعد تمامی کادر و رهبران این حزب توسط کاگب بازداشت شده و دو نفر از آنان به نامهای (سامول باغداساریان) و (استفان زاتیگیان) به جرم خرابکاری علیه دولت اعدام شدند.
در همین مقطع، تحت تأثیر آموزههای گارگین نژده گروههای زیرزمینی دیگری شکل گرفت که حزب (متحد ملی) و (ارتش استقلال) از مهمترین آنها به شمار میرفت. در مجموع با وجود کوششهای فراوان ارمنیان تغییری در وضعیت منطقه قره باغ تا پایان دهه ۱۹۸۰ میلادی پدید نیامد چرا که در اصل ۷۷ قانون اساسی شوروی مصوب ۷ اکتبر ۱۹۷۷ میلادی تصریح شده بود که سرزمین یک جمهوری متحده را بدون موافقت خود آن جمهوری نمیتوان تغییر داد. با قدرت رسیدن میخائیل گورباچف در سال ۱۹۸۵ میلادی، ارمنیان درخواستهای خود را دربارهٔ الحاق قره باغ به ارمنستان از سر گرفتند. نخستین اقدام مهم، ارسال نامه از طرف شخصیتهای برجسته ارمنی خطاب به رهبران شوروی بود. در سپتامبر ۱۹۸۷ میلادی اتحاد برای حق تعیین سرنوشت به رهبری پارویر هایریکیان از فعالان ارمنی ضد کمونیست به عنوان نخستین حزب سازمان یافته نسل دوم (احزاب مقطع استقلال) شکل گرفت و برنامه خود را جدایی ارمنستان از اتحاد جماهیر شوروی و کسب استقلال سیاسی برای ارمنستان اعلام نمود.
در پاییز ۱۹۸۷ میلادی طوماری با حدود نود هزار امضاء همراه با نام و نشانی افراد امضاء کننده تقریباً همه افراد بالغ قره باغ، تحت عنوان (وحدت قره باغ با ارمنستان) برای گورباچف فرستاده شد. در اوت ۱۹۸۷ میلادی نیز (آکادمی علوم ارمنستان) درخواستی با امضاء صد هزار نفر مبنی بر واگذاری منطقه قره باغ علیا و نخجوان به جمهوری ارمنستان تهیه کرد. (شورای قره باغ) نیز با ۱۱۰ رای مثبت، ۱۷ رای منفی و ۱۳ رای ممتنع رسماً از این درخواست حمایت نمود. در اوایل سال ۱۹۸۸ میلادی نیز هیئتی از ارمنیان قره باغ، راهی مسکو شده و یک نسخه از وحدت قره باغ با ارمنستان را که به شکل کتابی درآمده بود، به پتر نیلوویچ دمیچوف (معاون اول رئیس هیئت رئیسه شورای عالی اتحاد شوروی) تحویل داد.۶۱ در حالی که رهبران شوروی توجهی به اقدامات و کوششهای ارمنیان نشان نمیدادند، اوضاع در استپاناکرت و ایروان رو به وخامت میگذاشت. در ۱۳ فوریه سال ۱۹۸۸ میلادی تظاهرات وسیعی در ایروان برپا شد که شعار اصلی تظاهرات کنندگان «یک خلق، یک جمهوری» بود. در این شرایط ملتهب، هیئتی از سوی ارمنیان در ۱۷ فوریه ۱۹۸۸ میلادی راهی مسکو شد. گورباچف در ملاقات یک ساعته با زوری بالایان و سیلوا کاپوتیکیان اظهار داشت که برای یافتن راه حلی عادلانه تلاش میکند.
«روزهای ۲۱ و ۲۲ فوریه ۱۹۸۸ میلادی در هادروت ساکنان ارمنی منطقه به تظاهرات پیوستند. بسیاری از ارمنیان راهی استپاناکرت شدند تا به تظاهرات آنجا بپیوندند. در روز دوشنبه ۲۲ فوریه ۲۵۰ هزار نفر، در روز سه شنبه ۴۰۰ هزار نفر و در روزهای پنج شنبه و جمعه حدود یک میلیون نفر در ایروان به تظاهرات پیوستند. تظاهرات مسالمت آمیز بود و تظاهرکنندگان با حمل پلاکاردهایی از گورباچف و پرچم ارمنستان شوروی بر علاقه خود میهن شوروی تأکید کردند.»۶۲
در همین مقطع نمایندگان ارمنی شورای قره باغ رای به الحاق این منطقه به جمهوری ارمنستان دادند. شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی با استناد به این که نمایندگان جمهوری آذربایجان شرکت نکرده بودند، از پذیرش آن خودداری کرد.
آغاز تنش سیاسی
عدم توجه جدی مسکو به ریشه اختلافات و بی اعتنایی به خواستهها موجب وخامت بیش از بیش اوضاع شد. درگیریهای پراکندهای که میان ارمنیان و آذربایجانیها در استپاناکرت در ژانویه ۱۹۸۸ میلادی آغاز شده بود به سرعت گسترش پیدا کرد. در سومقاییت فاجعهای خونین به بار آمد که از آن تحت عنوان کشتار سومقاییت یاد میشود. مدت زیادی از حادثه سومقاییت نگذشته بود که پارویر هایریکیان، رهبر اتحاد برای حق تعیین سرنوشت، کمیتهای را با اعضای ثابت ۱۱ نفره به نام (جبهه مردمی قره باغ) در مارس ۱۹۸۸ میلادی تأسیس کرد که هدف از ایجاد آن سازمان دادن به اعتراضات مردم قره باغ بود. این جبهه که اختصاراً کمیته قره باغ نامیده میشد، به سرعت قدرت گرفت و در صحنه مناقشه قره باغ حاضر شد.۶۳
به موازات تشکیل کمیته قره باغ، نخستین اعتراض جدی و عمومی توسط گروهی از روشنفکران ارمنی متشکل از روزنامه نگاران، نویسندگان و نقاشان ارمنی صورت گرفت که در قالب جنبش محیط زیست، حرکتی اعتراضی را علیه نظام کمونیستی حاکم سامان بخشیدند. به موازات پیچیدهتر شدند تحولات قره باغ، جنبشهای اعتراضی ارمنی تحرک تازهای پیدا نمود و بیش از پنجاه گروه کوچک ارمنی به صورت مخفیانه و زیرزمینی فعالیت خود را در ابتدای سال ۱۹۸۸ میلادی آغاز نمودند که از مهمترین آنها میتوان از: (فدراسیون دانشجویان ارمنی، کوشش برای بقاء، ماشتوتس، های دات و گتوتیون) نام برد.
مسکو برای کنترل اوضاع متشنج قره باغ، طرحی را برای توسعه اقتصادی منطقه در اواخر مارس ۱۹۸۸ میلادی ارائه نمود که نتیجه خاصی در پی نداشت، چرا که تغییر در مرزهای ۱۹۲۳ میلادی که مورد درخواست ارمنیان بود، همچنان منوط به توافق آذربایجانیها بود. با توجه به وخامت روزافزون اوضاع منطقه، رهبران شوروی اقدام به برکناری کارن دمیرچیان و کامران باقیروف، دبیران اول احزاب کمونیست ارمنستان و جمهوری آذربایجان در ۲۱ می ۱۹۸۸ میلادی نمودند و به جای آنان «سورن هاراتونیان» و عبدالرحمن وزیروف را در راس رهبری این دو جمهوری قرار دادند تا از این طریق بتوانند بر اوضاع بحرانی منطقه مسلط شوند.
در تحولی مهم نمایندگان شورای قره باغ در ۱۲ ژوئن ۱۹۸۸ میلادی و پارلمان ارمنستان در ۱۵ ژوئن ۱۹۸۸ میلادی قره باغ را جزئی از جمهوری ارمنستان دانست. جمهوری ارمنستان این تصمیم را با استناد به ماده ۷۰ قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی اتخاذ نمود که حق خودمختاری ملتها و الحاق داوطلبانه آنها به هر کدام از جمهوریها را مورد شناسایی قرار داده بود. واکنش جمهوری آذربایجان نیز رد تصمیم پارلمان ارمنستان بود.
پیرو این کشمکشهای حقوقی و دیپلماتیک، دولت شوروی اقدامات جدی تری را در دستور کار خود قرار داد که ممنوعیت رفت و آمد شبانه در باکو، ایروان و سومقاییت و دستگیری و محاکمه سه آذربایجانی به جرم سازمان دهی و دست داشتن در کشتار ارمنیان سومقاییت و صدور حکم اعدام برای یکی از آنها موجب شد تظاهرات گستردهای در آذربایجان علیه مسکو شکل گیرد. از نکات شایان توجه ورود رهبران دینی مسلمان و طرح شعارهای اسلامی در اعتراضات مردم آذربایجان بود.
«شیخ السلام الله شکر پاشازاده، رئیس اداره مسلمانان قفقاز و رهبر رسمی شیعیان جمهوری آذربایجان، مؤمنان را به هوشیاری و بسیج شدن فرا خواند. روز تاسوعای سال ۱۷ اوت ۱۹۸۸ میلادی تظاهرات گستردهای در شهرهای باکو، گنجه، سومقاییت، شماخی و شکی برگزار شد. دهها هزار نفر از مردان سیاه پوش و نیز زنانی که پس از دها سال برای نخستین بار چادر به سر کرده بودند، اوضاع در باکو، قره باغ و نخجوان رو به وخامت گذارد.»۶۴
به دنبال این اعتراضات و ادامه اعتصابات در منطقه، هیئت رئیسه شورای عالی اتحاد شوروی در ۱۸ اوت ۱۹۸۸ میلادی در مسکو تشکیل جلسه داد و مصوبهای را در ۳ ماده به تصویب رساند که نتیجه آن باقی ماندن قره باغ در ترکیب جمهوری آذربایجان بود.پانویس ۷که این ماده مورد پذیرش ارمنیان و کمیته قره باغ قرار نگرفت. از این رو دامنه اعتراضات و اعتصابات گستردهتر از قبل شد. مسکو درصدد سرکوب تظاهرات کنندگان برآمد و مثلث ارتش سرخ، حزب کمونیست و سرویس اطلاعاتی کا. گ. ب وارد عمل شد و برای کنترل اوضاع در ایروان، باکو و چند شهر دیگر در نوامبر ۱۹۸۸ میلادی، حالت فوقالعادهای اعلام نمود و ارتش شوروی رسماً در منطقه مستقر شد.۶۵
در همین مقطع زلزله شدیدی منطقه اسپیتاک را در ۷ دسامبر ۱۹۸۸ میلادی لرزاند. اعلام کمکهای بشردوستانه کشورها و سازمانهای بینالمللی با استقبال مسکو مواجه شد. پس از جنگ جهانی دوم اولین بار بود که مرزهای بینالمللی اتحاد جماهیر شوروی به روی هیئتها و خبرنگاران خارجی این گونه باز میشد.۶۶یکی از مهمترین پیامدهای این اقدام مسکو، بازگشت بسیاری از جماعت ارمنیان پراکنده پس از هفتاد سال به ارمنستان بود که در قالب نیروهای داوطلب به کمک هم وطنان آسیب دیده خود پرداختند. کمک مالی ۸۰۰ میلیون دلاری ارمنیان خارج موجب شد همبستگی ملی ارمنی میان ارمنیان داخل و بیرون ارمنستان به شدت تقویت شود.
اما مقامات شوروی با درک نادرست از این وضعیت دستور دستگیری و محاکمه بدون دادگاه هفت عضو کمیته قره باغ را به جرم تحریک اغتشاش عمومی صادر کردند. این اقدام موجب تحریک بیشتر ارمنیان و تشنج تازه در ارمنستان و منطقه قره باغ شد. در نخستین روزهای سال ۱۹۸۹ میلادی، روزنامه حزب کمونیست جوانان، کمیته قره باغ را به دلیل اتخاذ (سیاستهای قدرت طلبانه و به دست گرفتن قدرت سیاسی) مجرم معرفی کرد. هر چند این ادعا از طرف اعضای کمیته به ویژه آشوت منوچهریان رد شد، اما بهانهای برای دستگیری کلیه اعضای کمیته قره باغ گردید و همچنین حدود ۵۰ تن از مقامات حزبی و دولتی ارمنستان از کار برکنار شدند.۶۷
پس از این رویداد و در پی مذاکراتی که بین نمایندگان آذربایجانی و ارمنی در مسکو انجام گرفت، شورای عالی اتحاد شوروی، قانون تأسیس اداره ویژه برای امور قره باغ را در ۱۲ ژانویه ۱۹۸۹ میلادی تصویب نمود. طبق این قانون قره باغ کوهستانی موقتاً از حاکمیت آذربایجان خارج و تحت اقتدار یک کمیسیون ویژه به ریاست یک روس به نام آرکادی ولسکی قرار گرفت. مأموریت ولسکی، ارائه برخی پاداشها و تنبیهات به طرفین برای پایان درگیری بود. بی درنگ اقتدار ارگانهای محلی به حالت تعلیق درآمد و منطقه تحت مراقبت شدید نظامی قرار گرفت.۶۸
نیکلای ریژکوف، نخست وزیر وقت شوروی آن را «مصالحهای که طبق آن توازن قابل قبول منافع برای هر دو جمهوری مورد نظر قرار گرفته است.» توصیف کرد.۶۹
ولسکی در ۱۰ آوریل ۱۹۸۹ میلادی در سخنانی که روزنامه اقتصاد سوسیالیستی آن را چاپ کرد، اظهار داشت:
«نمی توان منکر شد که در وضعیت ملی و اراضی کشورمان جهتی وجود دارد که در بسیاری از زمانها ما به مسائلی بر میخوریم که با ترکیب استالینیستی حل شده و نتایج آن قبل مشاهده است. غیرقابل تغییر شمردن مرزهای کنونی کشور به معنی احتساب قانونی و عادلانه حرکتهای رژیم گذشته است. امروز اگر ما عدالت سیاسی و تاریخی را در مورد دیگر هموطنان بر پا میکنیم، باید همان عدالت را برای تمام ملتها اجرا نماییم.»۷۰ ولسکی اندکی بعد در مصاحبه با روزنامه ایزوستیا منظور خود را بهتر و شفاف تر بیان کرد:
«فرمانهای متضاد و پیچیدهای که در نخستین سالهای دهه ۱۹۲۰ میلادی دربارهٔ وضعیت اراضی و ملی قفقاز صادر شد، موجب شده است که قره باغ با اکثریت جمعیت ارمنی در ترکیب آذربایجان قرار گیرد.»۷۱
اظهارات ولسکی به خوبی نشان میداد که مقامات شوروی به تدریج در حال درک ماهیت و ابعاد واقعی بحران قره باغ هستند.
در تابستان ۱۹۸۹ میلادی دو تحول مهم در جمهوری ارمنستان و آذربایجان به وقوع پیوست که نقش مهمی در تشدید احساسات ملی گرایی ارمنی و آذربایجانی ایفا نمود. در ماه اوت ۱۹۸۹ میلادی کمیته قره باغ برنامهای را برای تشکیل جنبش ملی ارمنیان تدارک دید و نخستین جنبش ملی ارمنی نیز در ۴ تا ۶ نوامبر ۱۹۸۹ میلادی در ایروان با شرکت ۱۵۰۰ نماینده تشکیل شد. در این گردهمایی شورایی متشکل از ۳۷ نفر که کلیه اعضای کمیته قره باغ را نیز شامل میشد، به عنوان شورای مرکزی جنبش انتخاب گردید و اساسنامه جنبش به تصویب رسید. از مهمترین اصول اساسنامه جنبش ملی ارمنیان مانند: «استقلال و حاکمیت ملی در ارمنستان، تأکید بر حفظ زبان و کلیسای حواری ارمنی، وحدت ملی و الحاق قره باغ به ارمنستان و تلاش برای شناسایی نسلکشی ارمنیان» بود.۷۲
شکل گیری جنبش ملی ارمنیان موجب تحرک هر چه بیشتر گروههای مبارز ارمنی نظیر (جنبش آرتساخ، شورای گروههای نظامی داوطلب، جنبش آزادی خواهی قره باغ و کمیته مدافع جمهوری آرتساخ)، شد که چهرههایی نظیر (آشوت ناواساردیان، روبرت کوچاریان، سرژ سرکیسیان، وازگن سارکیسیان و آندرانیک مارگاریان) شد که این افراد بعدها حزب جمهوری خواه ارمنستان و ارتش ملی ارمنستان را تشکیل و بنیانگذاری نمودند.
در اواسط ژوئیه ۱۹۸۹ میلادی، تشکل جدیدی با عنوان جبهه خلق آذربایجان به وجود آمد که افرادی چون اسکندر حمیدوف، ابوالفضل ایلچی بیگ، «اعتبار محمدوف» و چند تن دیگر از بنیانگذاران آن به شمار میرفتند. تظاهرات و اعتصابات گستردهای را برای حاکمیت مستقیم جمهوری آذربایجان بر قره باغ برپا داشت. در چنین شرایطی بود که اوضاع منطقه از اوت ۱۹۸۹ میلادی رو به وخامت گذاشت.۷۳ آذربایجانیها ارتباط شبکه راه آهن ارمنستان را قطع نمودند و ارمنیان با بمب گذاری و قطع ارتباط راه آهن میان جمهوری آذربایجان و نخجوان واکنش نشان دادند. بدین ترتیب روند رویارویی در قره باغ به اعتصاب و تظاهرات محدود نماند و با تشدید فعالیت گروههای مسلح، وارد مرحله جدیدی شد. در ۲۸ نوامبر ۱۹۸۹ میلادی شورای عالی اتحاد شوروی قره باغ را تحت اساسنامه جدیدی که بر خودمختاری آن میافزود تحت حاکمیت آذربایجان قرار داد و هیئت جدیدی از سوی رهبری شورای عالی جمهوری آذربایجان تشکیل و برای اداره امور قره باغ اعزام شد. کمیسیون جدیدی نیز با عنوان (کمیسیون کنترل) به نمایندگی از طرف شورای عالی اتحاد شوروی بر اوضاع نظارت میکرد و همچنین یک کمیته تشکیلاتی نیز در حاکمیت منطقه نقش پیدا میکرد که ترکیب نمایندگان آن بر اساس درصد جمعیت ارمنی و آذربایجانی (سه چهارم ارمنی و یک چهارم آذربایجانی) تعیین شد.
شورای منطقه قره باغ نیز فعالیت خود را از سر گرفت. آرکادی ولسکی به مسکو بازگشت و ویکتور پولیانیچکوف، دبیر دوم حزب کمونیست آذربایجان به ریاست کمیته تشکیلاتی منصوب شد. در ۳۰ نوامبر ۱۹۸۹ میلادی ارمنستان اعلام نمود که تصمیم مسکو غیرقانونی است و به وحدت قره باغ به ارمنستان تأکید شد و همچنین جمهوری آذربایجان معتقد بود که حاکمیت ملی خود مورد تعرض قرار گرفته است.۷۴
با مخالفت همزمان ارمنیان و آذریها با تصمیم جدید مسکو اوضاع منطقه در ماههای پایانی سال ۱۹۸۹ و ابتدای سال ۱۹۹۰ میلادی متشنج تر شد. رویدادهایی نظیر تصرف ایستگاه پخش کننده برنامههای ارمنی به دست نیروهای جبهه خلق آذربایجان، تصرف ساختمانهای دولتی آذربایجان توسط نیروهای جبهه خلق، یورش به محلات ارمنی نشین باکو، قتلعام سازمان یافته ارمنیهای باکو و قتلعام گنجه در نهایت فرار باقیمانده ارمنیهای باکو موجب شد در ۱۵ ژانویه ۱۹۹۰ میلادی میخائیل گورباچف با استناد به بند ۱۴ ماده ۱۱۹ قانون اساسی اتحاد شوروی، طی فرمانی در جمهوری آذربایجان و قره باغ وضعیت فوقالعاده اعلام کند. متعاقب این فرمان، حمله ارتش سرخ شوروی با ۳۰ هزار نظامی به شهر باکو در ۱۹ فوریه ژانویه ۱۹۹۰ میلادی آغاز شد. نیروهای ارتش سرخ در ۲۰ ژانویه وارد شهر باکو شدند. هر چند تعداد تلفات حادثه ۲۰ ژانویه به طور دقیق مشخص نشده است ولی منابع گوناگون از آماری که به ۲۰۰ نفر میرسد حکایت دارد. مسکو برای توجیه این کشتار، ملی گرایان آذری را متهم کرد که در پی رسیدن به اهداف سهگانهای بودهاند؛ یعنی سرنگون کردن حاکمیت شوروی، جدایی جمهوری آذربایجان و سرانجام تشکیل کشور اسلامی آذربایجان.۷۵
در همان روز وزیروف دبیر اول حزب کمونیست جمهوری آذربایجان از کار برکنار شد و ایاز مطلباف جانشین او شد. در پی این تحولات، حدود ۷ هزار نفر از نیروهای شوروی به فرماندهی «ژنرال سافانوف»، در قره باغ مستقر شده و اعضای شورای قره باغ بازداشت شدند. در حالی که قره باغ تحت کنترل نظامی ژنرال سافانوف و یک کادر اداری آذری بود، اما اعتراضات مردمی و اعتصابات و درگیریهای پراکنده همچنان در منطقه ادامه داشت. مسکو برای بازگشت آرامش کوششهایی را از اواخر بهار ۱۹۹۰ میلادی به عمل آورد که آزادی تدریجی پارهای از سران جبهه خلق آذربایجان و گروههای مخالف ارمنی از آن جمله بودند. اما به رغم هشدارهای گورباچف، روند اوضاع در هر دو جمهوری به سمتی پیش رفت که نیروهای ملیگرا توانستند قدرت را به دست گیرند.
در جمهوری آذربایجان حسن حسنوف (دبیر اول حزب در گنجه و از نیروهای مشهور ملیگرا) به نخست وزیری رسید و جبهه خلق توانست در انتخابات شورای عالی آذربایجان قدرت قابل توجهی را از آن خود کند. در مقابل در ارمنستان نیز جنبش ملی ارمنیان توانست در انتخابات شورای عالی ارمنستان (۲۰ می ۱۹۹۰ میلادی) اکثریت آرا را به دست آورد و لوون تر-پتروسیان از رهبران اصلی کمیته قره باغ و رهبر جنبش ملی ارمنیان به ریاست شورای عالی ارمنستان وازگن مانوکیان از دیگر چهرههای برجسته کمیته قره باغ به نخست وزیری ارمنستان رسید.
قدرت یابی جبهه خلق آذربایجان و جنبش ملی ارمنیان به منزله کاهش قابل ملاحظه مسکو بر اوضاع منطقه بود و گام به گام ارمنستان و جمهوری آذربایجان را به سمت جدایی از شوروی و کسب استقلال کامل سیاسی سوق داد. رویدادی که پس از انتخابات شورای عالی رخ داد. آذربایجان در ۳۰ اوت و ارمنستان در ۲۱ سپتامبر ۱۹۹۱ میلادی رسماً اعلام استقلال نمودند.نتیجه فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال این دو جمهوری بر تحولات قره باغ، افزایش شدید تنش و درگیری و رویارویی مستقیم و گسترده نظامی دو جمهوری در سالهای ابتدایی دهه ۱۹۹۰ میلادی بود.
